امروز انقدر برام خاطره ساز شد که لحظه لحظه اش را دارم نفس میکشم .

دوست داشتم دستت رو میگرفتم و کل خیابون ولی عصر رو با هم وجب میکردیم . از امام زاده صالح شروع میکردیم و به جیگرکی های راه آهن ختم میکردیم . توی راه نفس کشیدنت رو نفس میکشیدم . نگات میکردم و قربون صدقه ات میرفتم . بی هوا یه غنچه میزاشتم روی پیشونی ات . بقیه نقشه هام رو لو نمیدم :))

فاش بگم که  قد تمام قطره های بارونی که امروز قبل اذان صبح به باریدن گرفت تا تمام بارون هایی که از این به بعد توی زندگی مون میباره

 دوستت دارم

 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها